متن پیش­رو حاصل گفتگو مهندس نوید طاهری و مهندس مهرداد زواره محمدی در قسمت اول از فصل دوم برنامه آرک گپ است و نخستین اپیزود منتشر شده از پادکست آرک گپ. برنامه‌ای که به‌صورت زنده به میزبانی صفحه اینستاگرامی نوید طاهری در تاریخ هجدهم خرداد سال هزار سیصد و نود و نه انجام شده است. در این سلسله گفتگوهای ادامه­دار اینستاگرامی نوید طاهری میزبان معماران برجسته ایران است. شما می‌توانید جهت مشاهده نسخه تصویری و کامل این گفتگو به صفحه اینستاگرام نوید طاهری  و برای نسخه شنیداری این گفتگو به اپلیکیشن‌های پاد گیر  مراجعه کنید. همچنین نسخه‌های تصویری کامل و باکیفیت این گفتگو در کانال یوتیوب این برنامه  بارگذاری شده است.

هدف از این سلسله گفتگوها ارتقا دانش عمومی علاقه‌مندان به عرصه معماری و آشنایی ایشان با نقطه نظرات معماران برجسته ایران است که امید است این مهم با توجه شما محقق شود.

مهرداد زواره محمدی فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشته معماری‌و‌شهرسازی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه‌علم‌و‌صنعت تهران است که در نتیجه سال‌ها تلاش و کوشش پیوسته برای بهبود سطح علمی جامعه معماری ایران توانسته است جایگاه ویژه‌ای در این جامعه هنری و نزد سایر معماران معروف ایرانی کسب نماید. با نگاهی به بیوگرافی مهرداد زواره محمدی می‌توان دریافت که او همواره به دنبال راه‌حل‌های نو برای چالش‌های معماری موجود در جامعه بوده است و این موضوع او را پس از گذشت سال‌ها از معماری با استعداد و رو‌به‌رشد به یک معمار سرشناس و با‌تجربه تبدیل کرده است.

سلام و شب‌به‌خیر خدمت میهمان محترم برنامه جناب زواره محمدی و دیگر دوستان حاضر در این گفتگوی زنده. لازم است در ابتدا از مهندس زواره محمدی به‌نوبه خود تشکر کنم، بابت این موضوع که برای ایشان سفر ضروری و ناگهانی پیش آمد، اما با همین حال ایشان، بر قرار خودشان با ما متعهد ماندند و الان ایشان از فرودگاه وقتشان را در اختیار ما قرار دادند. از همین موضوع می خواهم استفاده کنم و قبل از ورود به بحث اصلی از ایشان در مورد نقش تعهد در حرفه معماری سوالی داشته باشم که جایگاه تعهد در حرفه معماری چیست؟

سلام و عرض شب‌به‌خیر به شما نوید عزیز و دیگر دوستان حاضر در گفتگو. از لطف شما سپاسگزارم. اما در رابطه با سؤال. تعهد در تمام موضوعات نقش مهمی را ایفا می‌کند و یک پروژه معماری نیز از این جریان مستثنا نیست. متعهد بودن دوطرفه است. یعنی وقتی ما احساس تعلق نسبت به یک پروژه داشته باشیم متقابلاً آن احساس سبب اعتماد زایی در دو طرف و بین نهادهای مختلف در یک پروژه می‌شود و این مهم ممکن است رمز موفقیت یک گروه باشد. وقتی اعتماد، هم‌زبانی و همگرایی بین عوامل پروژه جاری و ساری بشود، اصطکاک بین این عامل‌ها هم کاهش پیدا کرده و جریانی، با کیفیت و سرعت بیشتر شکل می‌گیرد.

موضوع اصلی این قسمت از برنامه به سؤالی اختصاص دارد که محل اختلاف مخاطبان است. نقش شهرت در حرفه معماری.  شهرت در حوزه معماری امری مثبت است یا منفی؟

اصولاً جایگاه داشتن (positioning) در هر حرفه مسئله بسیار مهمی است. طبق تئوری‌های مدیریتی که تمام مدیران ارشد دنیا آن را ارائه می‌دهند. ازجمله شرکت مکنزی و افراد حرفه­ای زیادی در دنیا روش «stp» است. در این روش برای هر کسب‌وکار اگر این stp اجرا بشود، آن کالا یا محصول می‌تواند به‌سرعت به مقبولیت برسد و هم تأثیرگذار باشد.

در روش «stp» هر کدام از حرف‌ها نماینده یک کلمه است. S نماینده کلمه Segment، T- Target و P – Position است. Segment یعنی بخش خودتان را پیدا کنید. برای مثال شما می‌خواهید یک کیف تولید کنید. اگر  در مرحله اول بدانید این کیف برای چه گروه سنی و چه جامعه آماری مناسب خواهد بود(Segment) و در مرحله بعدی آن جامعه را جامعه هدف (Target) خودتان بکنید. در آن صورت جایگاه (Position) شما به دست می‌آید.

تمام مجموعه‌ها اعم از شرکت‌های تولیدی یا شرکت‌هایی که سرویس یا فکری برای ارائه دارند، برای به دست آوردن جایگاه تلاش می‌کنند. چراکه با جایگاه به‌راحتی آن اندیشه، سرویس یا کالا را به مخاطب اصلی خود عرضه می‌کنند.

در حرفه معماری اینکه بدانیم قرار است سرویس مهندسی ما به چه کسی یا چه کسانی ارائه بشود مورد بحث قرار می‌گیرد. برای مثال در مقوله کارفرما، کارفرمای خود را شناسایی کنیم.کارفرما دولتی است یا خصوصی؟ کارفرما در چه کلاسی کار می‌کند؟ کلاس متوسط، لوکس یا اقتصادی؟

در مثالی دیگر برای طراحی یک مرکز تجاری (Shopping center)، چه کسانی قرار است در آن مرکز حضور داشته باشند؟ محل احداث، مکانی متوسط، اقتصادی یا لوکس است؟

این موارد باید مورد مطالعه دقیق قرار بگیرد تا بتوانیم سرویس متناسب آن ارائه بدهیم و یا اینکه پروژه آینده خود را به‌درستی شبیه‌سازی کنیم.یعنی هم جایگاه خود آن پروژه به‌درستی تعیین شود و هم جایگاه خودمان به‌عنوان یک معمار. در اینجا با دو مقوله سروکار داریم. برندینگ پروژه و برندینگ شخصی (Personal branding). این دو می‌توانند در کنار یکدیگر سبب هم‌افزایی شده و بهترین جایگاه را برای سرویس‌دهنده نتیجه بدهند.

هر کسب‌وکاری بدون داشتن جایگاه مناسب خود راهی برای عرضه درست کالای خود پیدا نخواهد کرد و طرح توجیهی آن کسب‌وکار (Business plan) در جایی مشکل داشته و سبب مشکل‌های بعدی می‌شود.

سؤال بعدی از دل این مبحث که بیان کردید در می‌آید. آیا این قرائت بیانگر همان دیدگاه کلاسیکی نیست که می‌گوید «تو فقط کارت را به‌خوبی انجام بده و کار خودش تو را پیدا می‌کند؟!» آیا در دنیای امروز چنین تفکری ریسک را بالا نمی‌برد؟! یک معمار موفق در دنیای امروز چقدر می‌تواند توده جامعه و مردم را به‌مانند مخاطب حرفه‌ای متوجه خود سازد؟ آیا همان‌قدر که مردم سلبریتی­های سینمایی را می‌شناسند، سلبریتی­های معماری را هم خواهند شناخت؟!

قطعاً نمی‌شود میزان این شهرت را مقایسه کرد. در حوزه‌هایی که مقداری سرگرمی هست؛ نظیر هنر، ورزش و سینما، قاعدتاً مخاطب یک ورزشکار یا یک هنرمند جامعه آماری بزرگ‌تری است. ولی وقتی وارد یک تخصص می‌شویم، مخاطب آن‌هم تخصصی خواهد شد. به همین منظور معیارهای ارزیابی هم، از ارزیابی‌های عوام فاصله می‌گیرد که البته می‌توان این موضوع را به فال نیک گرفت.

 اصولاً پروژه معماری، پروژه‌ای است که به‌صورت میان‌رشته‌ای مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. هدف یک معمار فقط نباید این باشد که اهداف اقتصادی کارفرمای خود را محقق سازد. یک معمار ضمن اینکه به کارفرما نوید سود اقتصادی موردنظر او را می‌دهد، باید معادله‌ای را اجرا کند که غیر از کارفرما چندین جبهه دیگر نیز برنده این معادله باشند. یعنی از  آن پروژه،  مردم، ترافیک، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، مدیریت شهری، ضوابط و مقررات نیز سود خود را ببرند. در چنین معادله­ای کارفرما به چندین برابر سود می‌رسد. دلیل ساده آن‌هم  می‌تواند آشتی مردم با آن پروژه باشد. بنابراین یک پروژه معماری صرفاً برای مطرح‌شدن معمارش نیست و صرفاً  در یک چرخه محدود مهندسی هم ارزیابی نمی‌شود.

یک پروژه مسکونی که مخاطب مشخصی دارد تا یک پروژه عمومی (Public) مثل بیمارستان، هتل، ورزشگاه و تجاری که مخاطبان بیشمار و متنوعی با آن درگیر هستند، یک معمار را ارزیابی می‌کنند. حتی در عرصه‌هایی که نگاه کارفرمایان بسیار نسبت به کسب‌وکار کمی و سودا گرایانه است، باز ما شاهد امضا­ی معماران باکیفیت و توانمند هستیم. این موضوع نشان‌دهنده و مبین همین شعار است که کار خوب، راه خود را پیدا خواهد کرد.

 یک معمار که تنها هدف خود را سودای شهرت، سود مالی و اقتصادی قرار بدهد اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت به آن هدف هم برسد  اما دارای یک جایگاه و مقبولیت نخواهد شد. در طرف مقابل اگر به دنبال انجام کار خوب باشیم و جایگاه اجتماعی، فرهنگی و تخصصی خود را بیابیم، منابع مالی خودشان به سراغمان خواهند آمد و امنیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی خود را به دست خواهیم آورد.

جناب زواره محمدی نکته‌ای که به‌خوبی شما اشاره کردید، به نظر می‌رسد، همان تعبیر لاتین واژه معمار ستاره (Star Architect) باشد. این واژه زمانی مطرح شد که یکسری از معماران، فاکتورهای متعددی را نظیر ایجاد ارتباط با جامعه؛ افزونه‌های اقتصادی و … را با ساخت تنها یک پروژه پاسخ دادند. به همین جهت معماران موردتوجه جامعه قرار گرفتند.

سؤال بعدی، سؤال بسیاری از مخاطبان است. آیا تعدادی از معماران غالباً در یکسری از جوامع تکرار می‌شوند؟ این حرفه هم آلوده به مافیا و رانت است؟

در برخی از موارد این موضوع واقعاً حس می‌شود اما گاهی اتهام باندبازی یا رفیق‌بازی ممکن است برداشت اشتباهی از سوی مخاطب باشد. وقتی شخص من یک جریان را شکل می‌دهد، تنها چیزی که  به آن فکر نمی‌کند همین جریان انحصاری است. یعنی هدف، ایجاد آن اتفاق خوب است ولی به‌هرحال به دید ناظر بیرونی، ممکن است همان مافیا و  انحصار گرایی  به چشم بیاید چراکه یک سری از افراد که من اعتماد فنی و اخلاقی نسبت به آن‌ها دارم در درجه بالاتری برای شخص من هستند و آن‌ها در اولویت انتخاب من قرار می‌گیرند.

من ناگزیرم این جریان سازی را از نقطه اولویت‌دار شروع کرده و بعد تعمیم بدهم. ولی قطعاً در چنین روشی قصد شخص من، عمل کردن محفلی و باندی نیست. البته شخصاً من از این پتانسیل که برای ایجاد یک گروه داشته‌ام  هیچ‌گاه برای منافع شخصی استفاده نکرده‌ام. اگر اتفاق خوبی هم افتاده برای منافع عمومی و منافع حرفه بوده است. این مسئله بسیار از نظر من مهم است که تا آنجایی که توان داریم، منافع این حرفه را در نظر بگیریم. 

آیا نمی‌شود به این کلونی‌ها و گروه‌های شکل‌گرفته از جنبه مثبتی هم نگریست؟ و این قبیل از کارهای گروهی را  تلاشی برای ایجاد یک جامعه صنفی متمایز شده برای ارائه یک ایده متحد به‌حساب آورد؟  نظیر جوامع فعال صنفی دنیا مثل RIBA  یا  AIAکه مقبولیت بسیار نزد مخاطبان خود دارند و آیا در ایران نیز چنین جوامع صنفی وجود دارند؟

 این‌طور  نیست در کشور ما صنف‌ها حضور نداشته باشند. بلکه در ایران نهادها و NGO’S (سازمانهای غیر دولتی) متعددی فعالیت می‌کنند.حتی از کشورهای دیگر بیشتر هم داریم. اما مشکل اصلی اینجاست که در هیچ‌کدام از این نهادها و سازمان‌ها دو اصل جدی موردنیاز وجود ندارد: اصل مقبولیت و فراگیری.

به‌طور مثال جامعه معماران ایران که صندوق رأی آن در خانه هنرمندان تهران بود با وجود اینکه از تمام کشور می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند، با این نقد مواجه شد که چرا این کنش، مقیاس بزرگ‌تری در کل کشور نداشت.

گروه‌هایی به‌منظور ایجاد و تثبیت یک نماد صنفی در حال حاضر در کشور تلاش می‌کنند. این گروه‌ها باید تثبیت شوند و فعالیت و کنش لازم خود را برای به دست آوردن جایگاه داشته باشند تا در ادامه امکان نهادسازی و فرهنگ‌سازی جهت منافع عمومی مهیا شود. قوانین و مقررات دست و پاگیر و فرآیندهای طاقت‌فرسا در مسیر این گروه‌ها را هم نباید نادیده گرفت.

در همین رابطه در تکمیل صحبت‌های جناب زواره محمدی می‌شود به نقل از جناب مهندس سام طهرانچی ،اگر به جامعه حرفه‌ای کانادا نگاه کنیم، خواهیم دید که چگونه دانشجویان فارغ‌التحصیل در تأسیس NGO’S و رویدادهای این‌چنین نقش مستقیم دارند و بعد از مدتی سازمان‌هایشان فراگیر شده و افراد برجسته جامعه را هم همراه خود می‌کند.این مسئله باید موردتوجه دانشجویان جوان ایران در رشته معماری قرار بگیرد.

بنابراین مسئولیت اجتماعی معماران و به وجود آمدن شورایی از معماران متعهد و فنی که به تمام جنبه‌های یک پروژه فکر کرده و منافع همه افراد درگیر با آن پروژه را در نظر بگیرند، نهایتاً در یک دوره پنج ساله، قطعاً همان‌طور که جناب زواره محمدی فرمودند، همه حرفه بهره آن را خواهند برد.

سؤال بعدی در مورد چیزی است که امروزه بسیاری از معماران جوان بلندپرواز را درگیر خود کرده است. همه افراد در هر کسب‌وکاری همیشه به دنبال بالاترین جایگاه شغلی هستند. حتی افرادی می‌خواهند از روز اول، درست مثل افراد شناخته‌شده و پرتکرار این حرفه بشوند. این دیدگاه چقدر در دنیا و بازار حرفه‌ای معماری درست است و آیا می‌تواند در مسیر رسیدن به موفقیت در این حرفه به ما کمک کند؟

ما در این حرفه چهار باکس داریم. در کشور خودمان ایران ما فقط در بهترین حالت در دو باکس وسط می‌توانیم مؤثر واقع شویم. باکس دوم، طراحی (Design) و باکس سوم ساخت (Construction) است.

در بهترین حالت اگر ما صاحب یک شرکت بسیار درجه‌یک هم باشیم در این دو حوزه می‌توانیم خروجی خوب و باکیفیت بدهیم.

باکس اول سناریوسازی (Programing) است یا به عبارتی فکر کردن قبل از طراحی (Create is design) یک پروژه به‌منظور متمایزسازی و  داشتن بهترین کارایی (Efficiency). تعداد انگشت‌شماری در کشور ایران این فعالیت را انجام می‌دهند که البته آن‌ها نیز آن را تمام و کمال به انجام نمی‌رسانند.

باکس آخر هم مجموعه فعالیتی است که پس از ساخت (Construction) اجرا می‌شود: بهره‌برداری (Operation) و نگهداری (Maintenance). به بیان ساده، ساختمانی که امروز در بهترین شرایط و طراحی ساخته می‌شود طی دو سال آینده، قابل‌مقایسه با معمولی‌ترین ساختمان در کشورهای خوب دنیا که با طراحی معمولی ساخته‌شده، هست؟

خواهیم دید که این دو اصلاً قابل‌مقایسه نیستند. چراکه در ایران فقط طراحی صورت می‌پذیرد و پس‌ازآن ساخت مساوی اتمام پروژه است و اصلاً به این موضوع که قرار باشد یک شرکت از آن بهره‌برداری کند توجهی نمی‌شود.

البته نمونه‌هایی کم‌کم در شهرهای ایران خودشان را نشان می‌دهند. برای مثال می‌توان از پروژه‌هایی نظیر ارگ تجریش، سانا سنتر، هتل فرودگاه امام خمینی (Airport hotel) و … نام برد. وقتی وارد این‌چنین مجموعه‌هایی می‌شویم، خدماتی مشاهده می‌شود نظیر پخش شدن موسیقی، خدمات نظافتی و … که نشان‌دهنده یک گروه متخصص است که در آن به‌عنوان بهره‌بردار کنش می‌کند. یک رویداد (Event) در حال انجام است که بیانگر مدیریت رویداد (Event Managing) است. بااین‌وجود این دو حوزه ابتدا و انتها و سیکل مهندسی در کشور ما بسیار فقیر و ناقص است.

در شرح خدمات مهندسی شرکت‌های خارجی، این مقوله‌ها به‌صورت دقیق موردبررسی قرار می‌گیرند. از همان ابتدا شرکتی که با کارفرما قرارداد امضا می‌کند، از کارفرما درباره نهاد بهره‌بردار می‌پرسد تا بر اساس سیاست (Policy) همان بهره‌بردار کار طراحی را انجام بدهد. به این شکل نیست که پروژه‌ای طراحی بشود و سپس کارفرما به دنبال آن شرکت متخصص بهره‌بردار برود. در آن صورت همین عدم در نظر گرفتن ابتدایی هزینه‌های گزاف در حوزه‌هایی متعدد نظیر بازنگری، زمان و منابع بر پروژه تحمیل می‌کند.

همین توضیحات باید مکفی باشد تا فهمیده باشیم که در معماری قرار نیست همه ما علی دایی باشیم. قرار هم نیست که به همه‌چیز فقط با طراحی رسید. درست است که طراحی کردن سریع‌تر افراد را به شهرت می‌رساند و حتی جوایزی برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد اما می‌شود تضمین کرد که اگر هر فردی بر اساس توانمندی شخصی خود و مطالعه دقیق بازار کار خود را به انجام برساند بی‌شک به موفقیت خواهد رسید.

یک معمار ابتدا باید تحقیق کند که در بازار معماری در چه چیز فقر وجود دارد و یک تخصص حرفه‌ای هم برای خود در همان زمینه ترسیم کند. حالا ممکن است فردی یک برنامه فیزیکی بسیار باکیفیت تهیه کند یا فردی حقوق معماری بداند یا یک Detail designer عالی بشود. یک رندر کار درجه‌یک، یک فرد که در نظارت مهارت بالایی دارد یا حتی فردی که خوب بتواند از پروژه‌ای دفاع کند.

همه این افراد خواهند توانست در کوتاه‌ترین زمان به پول، ثروت، شهرت، امنیت مالی، جایگاه حرفه­ای، احترام،

مقبولیت و مشروعیت و در یک‌کلام موفقیت در حرفه خود برسند.

اگر به‌طور مثال نمره طراحی یک فرد 50 و نمره­اش در نظارت 80 است، این فرد باید به سمت نظارت سوق داده بشود. جالب‌توجه است کمتر از 5 درصد افراد ممکن است به معنای درست و حقیقی­اش در دنیا طراح باشند.

وقتی آگهی معماری در فضای بازار انتشار پیدا می‌کند، تعداد افراد بسیاری برای آن جایگاه شغلی تماس می‌گیرند اما کافی است شما در یک آگهی یک Technical coordinator بخواهید، افراد بسیاری با شما تماس خواهند گرفت تا از شما بپرسند این جایگاه شغلی اصلاً درباره چیست؟

نهاد اقتصادی اروپا در آماری بسیار جالب‌توجه که در سال 2018 منتشر کرده بود، اعلام کرد: 65 درصد دانشجویان اتحادیه اروپا که -بسیار عدد قابل‌توجه ای است- در حرفه‌هایی مشغول خواهند شد که هنوز آن مشاغل ایجاد نشده است.

امروزه در شرکت‌های بزرگ دنیا مباحث (Profit identity) گرافیک محیطی موردتوجه قرار می‌گیرد. افراد Signage طراحی می‌کنند و به همین علت است که وقتی فردی در آن فضا قرار می‌گیرد، احساس آرامش و لذت می‌کند. در ایران هم می‌شود از کار خوب رضا نجفیان در دفتر خودش مثال زد.

آیا این مسئله مؤید همان فرآیند تحول نیست؟  انواع تغییرات جدی که طیِ بیست سال اخیر، تکنولوژی در رسانه، علم و … ایجاد کرده است؟

دقیقاً. در همین رابطه  در مرکز معماری ایران افرادی آمدند و برآیند معماری و MBA را تبدیل به AMBA کردند تا معماران جوان بر اساس نیاز بازار بیایند و عنصری را مثل یک لایه پنیر پیتزا به خودشان اضافه کنند. باید در این مسیر کمی به فکر آینده و نیازهای آینده بود و همین امروز باید رفت و در آن عرصه که این نیازها را مرتفع کند، مهارت و تخصص کسب کرد.توجه به این نیازها بی‌شک ما را در مسیر موفقیت قرار خواهد داد.

از صحبت‌های شما این‌طور به نظر می‌رسد که مسیر شهرت برای افراد در حال حاضر ساده­ تر از گذشته مهیا است اما به شرطی که بنا بر گفته شما تحلیل دقیق و درستی از زمان داشته باشند. درست است؟

 کاملاً و البته پشتکار و زحمت کشیدن هم بسیار نقش مهمی را در رسیدن افراد به موفقیت ایفا می‌کنند. 

سؤال بعدی را می‌خواهم با مقدمه‌ای به نقل از مهندس بهشتی از شما بپرسم. در گفتگویی که با مهندس بهشتی داشتم ایشان گفتند که نسل جوان باید ذائقه سازی بکند. وقتی کار درست انجام می‌شود، آهسته‌آهسته کار غلط و نادرست از آن تشخیص داده می‌شود.

با این مقدمه به نظر شما رویدادها و ایونت های حرفه­ای در جامعه معماری چقدر کمک به معماری خوب یا به بیانی درست‌تر، ایجاد ذائقه خوب می‌کند؟

احساس می‌شود، افرادی که به هر طریقی از فضای چهاردیواری دفتر خودشان که اتفاقاً در آن می‌توانند برای شخص خود به‌راحتی ثروت آفرینی کنند خارج‌شده و فعالیتی اجتماعی را به نفع حرفه خود انجام می‌دهند واجد احترام‌اند. درصد بالایی از این افراد دغدغه‌­مند هستند و غالباً چنین کاری با نیت خیر و درست انجام می‌پذیرد. بااین‌وجود اگر در کنار این نیت خیر، اجرا و گفتگویی درست و جریان درستی هم اتفاق بیفتد، منافع عمومی را برای حرفه به دنبال دارد.

در چنین مسئله‌ای، فردی که در حرفه خود دغدغه‌ای دارد و برای آن کنش کرده و گامی به پیش رو برمی‌دارد، بابت این کار فرهنگی و اجتماعی به دنبال منافع مادی نیست. حتی افراد از منابع شخصی برای برگزاری این رویدادها هزینه می‌کنند. برای ناظر بیرونی این موضوع ایجاد شائبه می‌کند که افراد برگزارکننده رویداد اگر هدف مالی ندارند پس چه چیزی را با برگزار کردن این رویداد به دست می‌آوردند؟ این افراد در قبال انرژی، هزینه و زمانی که پایِ برگزاری یک رویداد می‌گذارند برای خود یک اعتبار اجتماعی کسب می‌کنند. اعتبار و جایگاهی که اگرچه نمی‌شود آن را با هیچ پولی مقایسه کرد اما ممکن است در آینده همین جایگاه به سرمایه ریالی هم ختم شود.

سال‌های پیش نظریاتی وجود داشت، مبنی بر اینکه ارتباطات از ثروت و حتی دانایی مهم‌تر است. از نظر من، امروزه سرمایه اجتماعی از همه‌چیز بالاتر و مهم­تر است. در هر حرکتی، اجتماعی، فرهنگی و حتی بنگاه‌های خیریه، اگر طرح توجیهی (Business plan) درست و مناسبی وجود نداشته باشد، با شکست مواجه خواهد شد. در نقطه مقابل اگر با کمک آن سرمایه اجتماعی یک جریان مالی موفق هم ایجاد بکنیم، آن‌وقت ضمن کمک به کسب‌وکار خودمان،  راه را برای اقدامات آتی فرهنگی خود نیز هموار کرده‌ایم.

جناب زواره محمدی در رابطه با صحبت‌هایی که داشتید، من مطلب جالبی به خاطرم رسید. یک استاد عزیز که جایگاه استاد تمامی داشتن در یک سخنرانی، مروری بر پروسه سرمایه در دنیا در 100 سال اخیر داشتند؛ ایشان بیان کردند در زمان انقلاب صنعتی، سرمایه، تکنولوژی و صنعت بود و پس از گذشت مدت‌زمانی حدود 50 الی 60 سال، سرمایه تبدیل به منابع انسانی شده است. یعنی همین سرمایه‌ای که شما از آن حرف زدید.حتی در حوزه سیاست هم، خود ما هم نمونه‌های این سرمایه‌های اجتماعی و اقبال مردم به سیاستمدارانی که نوع گفتگوی صلح طلبانه و ارتباط‌های جامع و متمدنانه با مردم دارند را مشاهده کردیم.

در پایان اگر جمع‌بندی خلاصه ای از بحث امشب داشته باشید، متشکر میشوم.

بگذارید این‌طور به سراغ جمع‌بندی برویم. این روزها کلمات و عبارات بسیاری نظیر معماری لوکس، معماری لاکچری و … شنیده می‌شود. لازم است به‌جای این نگاه سطحی در حوزه معماری نگاه جدی‌تر و عمیق‌تر بکنیم.

در کتابی که این روزها در دست نگارش دارم که  هنوز زمان انتشار و نام آن مشخص نیست، به مضمون «برندینگ در معماری» پرداخته‌ام. برندینگ در معماری یعنی اینکه چطور یک پروژه می‌تواند به جایگاه برسد.

 در پنج حوزه مختلف یک پروژه می‌تواند برند شود. یکی از این پنج حوزه بحث Super architect هست. اما چهار حوزه دیگر هم وجود دارد. همین‌که بتوانید درست مطالعه کرده و یک کاربری و فضای خاص در پروژه ایجاد کنید که مبین همان مطالعه بازار (Market study) برای مرتفع کردن یک نیاز است. حوزه دیگری مثل روش مدیریتی وجود دارد که این سومین حوزه است که فقط در این مجال از آن می‌توان نام برد. حتی فکر کردن درباره این موضوع که پروژه موردنظر ما چطور می‌تواند یک مأموریت خاص را درون شهر به انجام برساند. مصداق بارز چنین پروژه‌ای Bilbao effect است. موزه گوگنهایم در بیلبائو. توصیه می‌کنم حتماً دوستان این مسئله را در  وب جستجو کنند که چطور یک پروژه می‌تواند یک شهر ناکارآمد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اروپا را به دهمین مقصد گردشگری در دنیا تبدیل کند. از همین موارد باید به نقش فنّاوری و تأثیرات متخصصین آن حوزه در ایجاد برند و جایگاه برای پروژه‌های متعدد اشاره کرد. یک پروژه معماری که می‌تواند برند یک شهر بشود یا Opera house سیدنی که برند یک کشور است. چنین پروژه هایی همه افراد را به منافع غیرقابل‌تصوری می رسانند.

جالب است بدانید نه‌تنها Super architect تنها حوزه‌ای نیست که در ایجاد برند مؤثر است بلکه مصادیق پروژه‌هایی که به این وسیله برند شده‌اند نسبت به حوزه‌های دیگر بسیار کمتر است.

در تائید صحبت‌های شما. می‌شود  از کشور یونان و شهر قبرس که به یک مقصد گردشگری بی‌نظیر تبدیل شده است هم نام برد که تمام چیزی که در حال ارائه هست همان معماری بومی هزارساله یونان است. اما در حال حاضر چند نمونه فعلی در کشور خودمان ایران وجود دارد؟ البته که نباید از زحمات دلسوزانه افرادی همچون کاوه منصوری و فرامرز پارسی و … در چنین زمینه­هایی چشم‌پوشی کرد و از کنش و فعالیت آن‌ها تقدیر نکرد. بااین‌حال با توجه به پتانسیل‌های موجود، به نظر می‌رسد فقر جدی در فعالیت‌های این‌چنینی در کشور پیداست. ضمن تشکر از شما بابت در اختیار دادن گذاشتن وقتتان در چنین شرایطی  از شما درخواست میکنم اگر توصیه ای برای معماران جوان و مبتدی دارید بفرمایید.

خواهش میکنم و ممنون از شما که با انرژی بالا این وقت را به گفتگو با بنده اختصاص دادید و مخاطبان عزیز که تا این لحظه همراه ما بودند. اما اگر بخواهم در چند جمله مطلب اصلی این گفتگو را خلاصه بکنم:

اولین کاری که باید معماران جوان انجام دهند، شناختن خود و توانمندی‌هایشان است. سپس مطالعه دقیق بازار در شرایط فعلی و نیازهای آتی آن با آینده‌پژوهی است. هنگامی‌که بتوانند این دو مقوله را با یکدیگر تطابق داده و مهارتی موردنیاز بازار را ارائه بدهند، بی‌شک به تمام آمال و آرزوهایشان در شهرت، اعتبار و سرمایه اجتماعی و … خواهند رسید و قبل از اینکه آن‌ها قرار باشد به دنبال این آرزوها بروند، خود آن آرزوها و جایگاه‌های شغلی به دنبال آن­ها خواهند آمد.

مقاله گفتگوی نوید طاهری با مهرداد زواره محمدی